ی مروری از سال ۷۵ تا الان

موسس استارت آپ چی میخوای؟

ایده استارت آپ چی میخوای از بهمن ۹۸ به ذهنم خورد و از اونجایی که همیشه تو فکر این بودم که چطوری ی کسب و کاری برا خودم داشته باشم ، این ایده باعث شد که از کارمندی استعفا بدم و برا خودم کار کنم هدف این استارت آپ اینه که همه آدم های جهان میتونن از این طریق پول دربیارن یا کسب و کار خودشون توسعه بدن ، اگه میخوای بیشتر در مورد این استارت آپ بدونی از اینجا برو تو سایتش

کارمند شرکت فرابرد شبکه

شرکت فرابرد شبکه عضو سازمان نظام صنفی رایانه ای و دارای رتبه‌ ۲ از شورای عالی انفورماتیک کشور، فعالیت خود را از سال ۱۳۷۹در زمینه فناوری اطلاعات و با تمرکز بر ارائه خدمات مبتنی بر وب آغاز و از سال ۱۳۸۲ با نام فعلی ادامه داده است ، من ۵ سال افتخار همکاری با این شرکت داشتم بعنوان طراح و پیاده سازی سایت با سیستم مدیریت محتوای اختصاصی خود شرکت نمونه کارام رو از اینجا میتونی ببینی

کارمند شرکت نیک دیتا

هسته اصلی شرکت نیک دیتا ( نیکان پردازش نصف جهان – شماره ثبت ۴۹۱۸۰ ) از سال ۱۳۸۶ و با حضور جمعی از کارشناسان و خبرگان فناوری اطلاعات به صورت غیر رسمی تشکیل و پس از چندین سال فعالیت در قالب کار گروه های مختلف در سال ۱۳۸۹ در اداره ثبت شرکت های استان اصفهان به ثبت رسید ، من ۲ سال افتخار همکاری با این شرکت رو داشتم بعنوان طراح وب و مسئول پروژه ها نمونه کارام رو از اینجا میتونی ببینی

دوران دانشگاه

لیسانسمو از دانشگاه پیام نور گرفتم ( فقط اونایی که پیام نور بودن میدونن که کتاب ۵۰۰ صفحه ای رو خودت بخونی و پاس کنی چطوری ) عاشق کدنویسی و کامپیوتر بودم برا همین درسای به اون سنگینی پاس میشد ( قدردان همه ی استاد های عزیزم هستم بخاطر وقتی که برای آموزش من گذاشتن ) دانشگاه که تمام شد گفتم خوب همین الان ی کار خوب گیرم میاد ولی از خبرا نبود بزن رو این لینک و برو ببین چی شد

دوران پیش دانشگاهی

اول اینکه پیییش دااانشگاهیییی خیلی اوبهت داشت و اینکه داشتی آماده میشدی برای کنکور و ازش ی غولی ساخته بودن ، من تقریبا ۳ ماه شبانه روز خوندم برای کنکور ، دوس داشتم رشته کامپیوتر قبول بشم رتبه کنکورم ۱۰ هزار شد نسبت به خیلی از همکلاسی های دانشگام رتبه ام خیلی بالا بود یعنی میشد رشته دیگه رفت ولی کامپیوتر دوس داشتم ، اگه دوس داری داستان تست های ریاضی کنکور بدونی از اینجا میتونی ببینی

سوم دبیرستان دیپلم ریاضی فیزیک

دیپلم ریاضی چون بیشتر درسا ریاضی بودن و منم که عاشق ریاضی خیلی راحت و ساده دیپلم رو گرفتم چون امتحان های دیپلم سراسری کشوری بودن و ما کلاس سوم دبیرستان ۹ نفر بودیم مرکز امتحانات تو یه روستا دیگه بود و ساعت ۸ و نیم امتحانا شروع میشدن یادم میاد امتحان هندسه داشتم و وقتی اومدم بیرون گفتم ۲۰ میشم چون هیچ وقت هندسه ام زیر ۱۹ نبود اگه دوس داری داستان ۳ گرفتن هندسه ام بدونی از اینجا ببین

اول و دوم دبیرستان

ایده استارت آپ چی میخوای از بهمن ۹۸ به ذهنم خورد و از اونجایی که همیشه تو فکر این بودم که چطوری ی کسب و کاری برا خودم داشته باشم ، این ایده باعث شد که از کارمندی استعفا بدم و برا خودم کار کنم هدف این استارت آپ اینه که همه آدم های جهان میتونن از این طریق پول دربیارن یا کسب و کار خودشون توسعه بدن ، اگه میخوای بیشتر در مورد این استارت آپ بدونی از اینجا برو تو سایتش

دوران راهنمایی و شوق معلم شدن

دوران راهنمایی طبق معمول جز نفرات اول تا سوم مدرسه بودم ، تغییر مهمی که تو دوران راهنمایی برام اتفاق افتاد این بود که دوران ابتدایی چون همه درس ها رو یه معلم آموزش میداد میگفتم خوب معلم همینه دیگه ، ولی وقتی اومدم راهنمایی دیدم هر کتابی یه معلم داره ، از معلم ریاضیمون خوشم اومد و تصمیم گرفتم معلم ریاضی بشم اگه میخوایی ببینی چطوری نقش بازی میکردم برو اینجا

پنجم ابتدایی و اولین حقوقی که گرفتم

دوران ابتدایی همیشه جز نفرات اول تا سوم مدرسه بودم تو کلاس پنجم چون معلممون دست خطش خوب بود و منم خیلی دوست داشتم معلم بشم همیشه تمرین میکردم که دست خطم خوب بشه و واقعا خوب هم شد تابستون ۸۱ چون تو خونه شیطنت میکردم مجبورم کردن برم پیش بابام کار کنم و به اصطلاح ادب بشم که شیطنت نکنم اگه میخوایی داستان حقوق گرفتن تو این سه ماه تابستون بد.نی برو اینجا

دوم ، سوم و چهارم ابتدایی

کلاس های دوم و سوم و چهارم تمام توجه و تمرکزم روی این بود که معلم ها چه کارایی میکنن و چه حرفایی میزنن منم همونا رو انجام بدم تا مثل اونا معلم بشم یادمه کلاس سوم بودم معلممون با خودش خیلی حرف میزد منم از اون روز ادای اینا که با خودشون حرف میززن رو درمیاوردم برای رفتن به خونه با صف میرفتیم و منم مدیر صف بودم ، میخوایی بریم داستانش ببینی

اول ابتدایی و داستان آبادان گفتنم

معلم کلاس اولم آقای جعفریان هر جا هست واقعا ازش ممنونم چون اون بود که عشق معلم شدن بهم داد ، داستان های زیادی دارم تو کلاس اول ابتدایی از لحاظ مدرسه جالبترین داستانم این بود که نمیدونم چرا نمیتونستم کلمه آبادان رو بگم یادمه شبش تا صبح نخوابیدم و دایم بهش فکر میکردم داداش کوچیکم میگفت ولی من نمیتونستم اگه دوس داری ادمه اتفاق هایی که برام افتاد ببینی برو به این صفحه

یواشکی همه چیزا خطرناک تست میکردم

تا جایی که یادم میاد همیشه دوس داشتم چیزای چیزی که میشنوم رو تست کنم و ببینم آیا درسته یا نه بدترینش این بود که یکبار مامانم پیک نیک رو پر گاز کرد بعد این گازه بوی خوبی میداد نمیدونم چی شد که این فکر به سرم زد گاز باز کنم تو دهنم ، حالا وسط ظهر همه خواب منم یواشکی پیک نیک برداشتم و رفتم یه گوشه اگه میخوایی ادامه این داستان و بقیه داستان هام بدونی برو تو این صفحه

keyboard_arrow_up